مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

مهرسا دختر رویاها

کارهای مهرسا جونم

سلام دخترک نازم ،تمام زنگی من ببخش که کلی وقته نیومدم برات بنویسم آخه روزا وقتی شما بیداری من جرات ندارم بیام سراغ کامپیوتر آخ تا میام صندلی رو با انگشتات نشون میدی و میگی که منم میخوام بیام و دیگه ما اجازه دست زدن به موس رو نداریم و شما تند تند کلیک میکنی و وقتی خسته شدی هم از مبز میری بالا و همه چیز رو بهم میریزی. الانم که اومدم برات بنویسم خوابیدی.بعد از یه حمام جانانه گرفتی خوابیدی منم اومدم برات بنویسم،میخوام برات بگم که چه دختر نازی شدی چقدر با نمکی،چقدر شیرین زبون شدی.بذار حرفاتو برات معنی کنم آچ........باز کن امم(با فتحه)......یعنی مال من ،بده به من عمه.......عمه آبت(ت فتحه داره).....آب تن موقع حمام رفتن میگی امام.....ح...
5 ارديبهشت 1393

حلقه

  هووووووراااااااااا حلقههه         مهرسای نازم 2هفته ای میشه که دیگه کامل درست کردن حلقه رو یاد گرفتی وقتی حلقه ای رو اشتباهی میذاری نگاه به ما میکنی و میگی اووووووووه ه ه ه ه ه ولی کامل درست میکنی و بعدش برای خودت دست میزنی و ماهم کلی تشویقت میکنیم.      وقتی هم کارت تموم میشه اینجوری حلقه ها رو دستت میکنی و کلی ذوق میکنی                                ...
5 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

    بیست اسفند دایی مجید با زندایی و داداش حسین اومدن خونمون و همگی باهم رفتیم پارسیان و شب هم لب دریا خوابیدیم و جمعه هم برگشتیم ،و توی راه برگشت که از منطقه سرکوه لامرد رد میشدیم چند جا ایستادیم و این عکسا رو ازت گرفتیم . اون منطقه پر از گل شده بود و شما وقتی دیدیشون کلی ذوق زده شده بودی و همش میگفتی ماما دل (یعنی مامان گل)                       ...
5 ارديبهشت 1393

عیدت مبارک

  دلت آبي تر از دريا عزيزم                        به كامت گردش دنيا عزيزم   الهي دائما چون گل بخندي                       بهارانت خوش و زيبا عزيزم              سال نو مبارک دختر نازم، دخترکم امسال بابایی سعی داشتن  که  عید برای من و شما مثل پارسال نشه و بهمون خوش بگذره که واقعا هم همینطور شد. امسال عید کامل شیراز بودیم خون...
15 فروردين 1393

تولد زنبوری مهرسا کوچولو

اوووووففففففففففففففففففففففففففف بالاخره برای جوجو کوچولو تولد گرفتیم،عزیزم روز جشنت جمعه سوم  آبان بود که چون خودمون اشکنان بودیم برات خونه خاله شکوفه جشن گرفتیم.جشن خوبی بود کلی زدیم و رقصیدیم.به منکه خیلی خوش گذشت. شما هم دختر خیلی خوبی بودی و اصلا مامانی رو اذیت نکردی.        .                 عزیزم خیلی خوابم گرفته فردا بقیه عکسای روز جشن رو میذارم برات.شبت خوش. مهرسای گلم عشق مامان تولدت مبارک. عزیزم روز جشنت سرم خیلی شلوغ بود آخه روز قبلش هم عروسی پسرخاله مامان بود و روز جمعه برای شما جشن گرفتیم. منو ...
2 بهمن 1392

جا افتاده ها

خوشکل مامان یه عالمه عکس داری که دوس دارم برات بذارم ولی از بین اونا دوس داشتم اینا رو برات بذارم فکر کنم تو هم دوسشون داشته باشی.     اینجا مامان تصمیم گرفتم موهاتو یکم مرتب کنم که اولین بار  موهاتو کوتاه کردم. قربون اون نشستنت برم من.ببین چه نازم نشسته      آرایشگر کوچولوی مامانشه،قربونش برم     یه سینی بزرگ داریم اووردیش تو سالن (البته از ما خواستی که بیاریمش) رفتی نشستی توش و کلی کیف کردی           روز عاشورا 23 آبان نذری داشتیم که زحمتش افتاد گردن مامان جون و برامون پختن و بابایی زحمت کشیدن بردن برای م...
18 آذر 1392

تولد بابایی

اي تنها دليل رد كردن هر دليل و اي تنها بهانه ي آوردن هر بهانه ديوانه ي مهرباني تؤام…. اي بهترين چه خوب شد كه به دنيا آمدي و چه خوبتر شد كه دنياي من شدي پس براي من بمان و بدان كه تو تنها بهانه براي بودني تولدت مبارك   عزیزم یکشنبه ١٠ آذر تولد بابایی بود و ما شب قبلش براش تولد گرفتیم یه تولد سه نفره. بابا جونم تولدت مبارک مرسی از اینکه پیش مایی.                     ...
17 آذر 1392