مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

مهرسا دختر رویاها

بای بای جی جی

1393/8/5 0:54
نویسنده : مامان بنفشه
194 بازدید
اشتراک گذاری

هورااااااااااااااااااا

بالاخره موفق شدم

مهرسای من تو بهترینی بهترین....

وای دختر آروم و خوب و صبور و دوست داشتنی من

نمیدونی چقدر خوشحالم از این موضوع،از موضوعی که همیشه ازش واهمه داشتم و برای خودم یه غول ساخته بودم.

بذار برات داستان کاملش رو بگم....

بابایی 27مهر شیراز ماموریت داشتن،اتفاقا همون روز مامانی هم نوبت لیزر،پس باهمدیگه روز پنجشنبه راهی شیراز شدیم و قرار بود تا دوشنبه اونجا باشیم،پنجشنبه شب وقتی رسیدیم بابابزرگ پیشنهاد دادن که دیگه شیر خوردن بسه و بهتره تا هوا خوبه از شیر بگیریمت،آخه میدونی زیادی وابسته بودی و غذا هم اصلا نمیخوردی،روز بعدش یعنی جمعه 25 مهر تا ساعت 10صبح هم جی جی خوردی و بعدش با مشورت خاله شکوفه به این نتیجه رسیدیم که از صبر زرد استفاده کنیم،من هم استفاده کردم دفعه اول که گفتی جی جی بده اصلا متوجه تلخیش نشدی و مجبور شدم بیشتر استفاده کنم بار دوم هم حالت تهوع پیدا کردی و هر چی خورده بودی اووردی بالا....

از دفعات بعد هر وقت میگفتی جی جی میخوام اصلا در برابرت مقاومت نمیکردم و میذاشتم دهنت و شما هم تا میخوردی کنار میکشیدی و به همین ترتیب تا آخر.

سه شب اول هم تقریبا یکم بهونه گیری میکردی ولی نه اونقدر که کلافه بشیم،در کل خوب بودی.

ولی الان که برگشتیم اشکنان با خوابت مشکل داریم،ظهر که اصلا نمیخوابی شبم اگه ولت کنیم تا 1بیداری و بعدش با کلافگی و گریه و زاری میخوای بخوابی ولی بلد نیستی،منو بابایی هم قبل از اینکه کلافه بشی ساعت 10تا 10:30مبا موتور میبزیمت بیرون تا خوابت بگیره ،حتی با ماشین هم نمیخوابی حتما باید موتور باشه.و تا صبح هم توی خواب ده بار جیغ میزنی و گریه میکنی

اینم یه جورشه دیگه،چه میشه کرد.........

از امشبم دیگه مثل قبل از تابستون گذاشتمت توی اتاق خودت و از خودم جدات کردم،خدا کنه آروم و راحت بخوابی.

پسندها (1)

نظرات (0)