خرابکاری مهرسا خانم
به به به به
حالا دیگه از دست مهرسا خانم باید همه چیز رو از تو خونه جمع کرد.چند وقت پیش مجبور شدم مبلامون رو جمع کنم بفرستم شیراز آخه شما میرفتی زیر مبلا و گیر میکردی وشروع میکردی گریه کردن.منم برای راحتی خودم و شما همه چیز رو جمع کردم و فرستادم شیراز خونه خاله شکوفه.
و اما اولین خرابکاری خانم خانوما:
امروز ظهر وقتی داشتم از کلمن آب میریختم توی لیوان شما دیدی.و اینکه من کلمن رو گذاشتم زمین یک لحظه رفتم آشپزخونه و وقتی برگشتم دیدم شما شیر کلمن رو باز کردی و خودت داری از آبی که ریخته نهایت لذت رو میبری.
تا من کلمن رو برداشتم و اومدم سراغ خشک کردن سرامیکا شما لیوان رو برداشتی و زدی زمین و شکوندی و خودت هم غرق خوشحالی و خنده بودی.
وای از دست تو دختر شیطون.منم کلی هول کردم که نکنه شیشه بره تو دست و پات.خلاصه اینکه قربونت برم دیگه بزرگ شدی و من باید کلی مراقبت باشم.
اینم از اولین خرابکاری شما توی٩ ماه و ٢ روزگیتون.