راهپیمایی 22 بهمن
هروقت میخوام بشینم پای سیستم که برات بنویسم نمیذاری و اذیت میکنی و همه چیز باید تحت اختیار شما باشه بخاطر همین یادم میره چه پستایی قرار بوده برات بذارم.
ولی بازم دیر نیست ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست.
روز 22 بهمن از خواب که بیدار شدیم به بابایی گفتم بریم راهپیمایی؟؟؟آخه چندوقتی بود تنوعی نداشتیم وکلی دپرس بودیم ،آخه مگه ما تو اشکنان چکار میتونیم بکنیم،هر روز دپرس تر از دیروزیم.
بالاخره شما رو آماده کردیم و چندتا بادکنک هم برات باد کردیم و سوار دو چرخه شدی ورفتیم راهپیمایی.اونجا هم از شلوغی ترسیدی و اومدی بغل مامان و با تعجب به جمعیت نگاه میکردی.بعد از راهپیمایی همه مردم رفتن نماز جمعه و ما هم شما رو بردیم پارک تاب تاب بازی و شما کلی ذوق کردی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی