شب یلدا
شب یلدات مبارک عزیزم
امسال یلدا بازم ما اشکنان بودیم.یلدایی که به تنهایی قرار بود بگذرونم،از چند روز قبل قرار بود برای جمع سه نفرمون سفره یلدا داشته باشیم.اونروز بابا تا ساعت 5 سر کار بود و خسته برگشت.وقتی دید منم دل و دماغ هیچی ندارم و دپرسم با وجود خستگیش کلی برامون زد و رقصید تا ما شاد شدیم و انرژی گرفتیم.
اول قرار بود تنها باشیم ولی بعدش به خاله سلمی زنگ زدم اونا هم شب اومدن خونمون و عمو محمد کلی سر حالمون اوورد با انرژی زیادش و کلا خیلی بهمون خوش گذشت.
فال حافظ هم گرفتیم که این غزل زیبا از خواجه اومد و منم برات گذاشتم.
و حالا نوبت عکسای یلدایی
بقیه عکسا ادامه مطلب
ای جونم لبخند،بچم اینجا دندوناش داره در میاد تو تموم عکساش دستش تو دهنشه.الهی من برات بمیرم که درد میکشی گل من
اینم مهرسا خانم با مهموناش معصومه خانم و آقا دانیال
عاشق این عکستم ببین چطوری با لبلش داره لوس میشه،الهی من قربون اون لبای خوجلت
و اینم معصومه خانم گل در حال خوردن ژله بستنی هندونه ای
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی