دغدغه این روزام

دغدغه این روزام تویی ،تویی که اینقدر خوبیات زیاد بود که همیشه ورد زبونم بودی،ولی این روزا نمیدونم چی بگم از رفتارات،از حرف گوش ندادنات،از لجبازیات،از اینکه مامانو میزنی ،جیغ میزنی وووووو،

از همه چیزای بدی که یکجا تو وجودت اومده....

بذار اینجا ازت گله کنم از اینکه تا من کشوهای لباساتو مرتب میکنم میریزیشون بهم ،از اینکه تمام اسباب بازیات همیشه تو سالن پراکنده شده،همیشه دختر خوبی بودی و آشغالات رو توی سطل زباله میریختی....

ولی حالا چی...

بزرگترین ناراحتیم از جیش و پی پی نگفتناته،یک هفته ای میشه که برام شده عذاب.دختری که همیشه اینقدر خوب بود که به محض اینکه جیش یا پی پی داشت بدون وقفه ای خودشو میرسوند به قصریش و اونجا دستشویی میکرد ،یا سریع به مامان میگفت حالا چی شده.؟؟؟!!!!!

حالا اون دختر تبدیل شده به بچه ای که مامان بابا رو کلافه کرده اصلا جیش یا پی پی رو نمیگی و شلوارتو خیس میکنی،نمیدونم علتش چیه و چی باعث شده اینجوری بشی.دیگه تو خونه آرامش ندارم،امروز من و بابایی چند بار باهات دعوا کردیم و من حسابی عذاب وجدان گرفتم،هر چند بعد از هر دعوا میام بغلت میکنم و برات توضیح میدم که کارت اشتباهه ولی بازم داغون میشم،و بدترین عذاب باشه گفتنای مظلومانه شماست که دلمو آتیش میزنه.

واقعا نمیدونم چاره چیه،فقط دوباره به پمپرز رو اووردم و امشب شما دوباره پمپرز شدی ،امیدوارم این آخرین خرید پمپرزم باشه