مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

مهرسا دختر رویاها

یه این روزهای دیگه....

1393/10/5 23:08
نویسنده : مامان بنفشه
328 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین دختر من دیگه بزرگ شده،با شیرین زبونیاش به زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای داده،دیگه برامون دو کلمه ای میگه،الان یک ماهی میشه که دیگه شیرین زبونیاش گل کرده و برامون حرف میزنه ولی در حد دو کلمه....

حرفای جدید میزنی بعضی وقتا مامان میشه مامی و بابا میشه ددی،نی نی (عروسکت)میشه آبجی،

تا کاری ازت میخواییم که نیاز به تایید داره میگی باشه اونم با یه لحن ناز و دوست داشتنی که هوش از سرمون میپره.

تمام حرفای س رو ش ادا میکنی و همین باعث شیرین زبونیت شده.

 

 

 

برای لباس پوشیدنت خیلی مشکل دارم بعضی وقتا نمیذاری لباساتو من تنت کنم و میگی من و اونجاست که ما باید با صحنه های قشنگ مواجه بشیم،پیراهن میشه شلوار،شرت میشه کلاه شلوار میره تو دستات و هزار جور ادای دیگه

عاشق کفش هستی هر مغازه کفش فروشی میریم یه کفش برای خودت انتخاب میکنی،سلیقه ما هم برات مهم نیست حتما همون کفشی که خودت انتخاب میکنی باید خریداری بشه و با وجود مخالفتهای من بابا با جون و دل برات میخره.

 

 

خدا رو شکر یکی از بدترین دغدغه هام که غذا خوردنت بود دیگه حل شده و به لطف خدا راضی هستم ،صبحانه هات که اکثرا ساعت 11به بعد هست حتما باید تخ تخ عسل باشه با گردو و بادام،ناهار و شام هم هر چی باشه،ولی خیلی علاقه ای به برنج نداری و دوست داری غذای با نون بخوری اونم حتما لقمه هات توسط خودت گرفته بشن.

 

 

 

مامی جونم کلی چیزای دیگه دارم که برات بنویسم ولی الان که ساعت 11:33دقیقست و بابا خوابه اومدی بالای سرم و یه بوس لبی هم بهم میدی و میگی مامی مت عمو،یعنی مامان عروسکای پت و متی که عمو جون خریدن رو برام از بالا بیار پایین،و برای اینکه زودتر انجام بدم چندتا بوس آبدار پشت سرهم هم از لبام میگیری قربونت برم،

فعلا برم پت و مت عمو برات بیارم تا بعد بقیه شرح حال این روزاتو بنویسم

پسندها (1)

نظرات (0)